Saturday, June 2, 2007

نازنین زهرا فریور






نازنین زهرا فریور فرزند غلامرضا و مهری او در 81/5/26 دیده بر این دنیا گشود . او دختری آرام و خیلی مؤدب بود، گویی از قبل ادب را آموخته بود.آخه این نام رو صاحب اصلی نام برای دخترم انتخاب کرده بود. یک شب در خواب دیدم همان خانم فرمودند خداوند به شما دختری عطا کردند و نامش را خودم نازنین زهرا صدا می زنم و از همان روز دانستم که فرزندی که در راه داریم نازنین زهرا خواهد بود. . . . ...این اواخر نازنین خیلی روحانی شده بود و سؤالهایی می کرد که جواب نداشتیم. تقریباً یک ماهی بود که به دل من آگاه شده بود او خواهد رفت ولی نمی خواستم باور کنم . پیش خود گفتم توهم است ، افکار شیطانی است. شبها به خواب کودکانه اش نگاه می کردم ، یک حسی به من می گفت این خواب ابدی خواهد بودولی نمی توانستم باور کنم. روز عید غدیر رفتیم سر مزار پدرم. نازنین با پدر خیلی خوب بودند و در زمان حیات پدرم بیشتر اوقات با هم بودند. نازنین بر سر مزار با ظرافت خاص خودش گلها را چید و بعد راهی شدیم. چند قدم که دور شدیم نازنین به سرعت بر گشت سر مزار پدر. خیلی نگران شدم گفتم نازنین چی شد؟ نازنین سر مزار ایستاده بود و زمزمه می کرد. یک حال عجیبی شده بود. گفتم دخترم چی شده. نازنین چنان خوشحال شده بود که گویی تمام شهر بازیهای دنیا را گشته بود. گفت بابا آقا جون صدام کرد. دیگه باورم شد که رفتنیست. درونم التماس می کردم ، خواهش می کردم گویی خدا گوش شنوا نداشت. بخودم آمدم و با لحنی خندان پرسیدم نازنین آقا جون چی گفت ؟ و او با همان هیجان خاص گفت آقا جون گفت پیش من نمی آیی؟ پاهایم قدرت حرکت نداشت. نازنین پرسید بابا من کی میرم پیش خدا؟ چی باید میگفتم. باز آرام بهش گفتم دخترم تو باید بزرگ بشی بعد پیر بشی و به خنده گفتم مثل پیر زنها که شدی بعد میری. نازنین اخمی کرد و از دستم رها شد و به سمت مادرش رفت. آنجا طعم تلخ جدایی را چشیدم.
نازنین خیلی خوشحال بود . ما تعجب می کردیم چرا اینقدر خوشحال است. گویا او می دانست ،چون فاصله عید غدیر تا روز پروازش فقط سه روز بود.
نازنین روز پنجشنبه 85/10/21 در اثر سانحه رانندگی به علت نقص فنی خودروی پژو 405 صفر کیلومتر و واژگون شدن خودرو ، پرواز کرد. از اوج آسمانها، یک شب مرا رها کن یا یک نفس دلم را ، از این قفس رها کن

6 comments:

Anonymous said...

نازنین همسایه بغلی آرینه
اونطوری که باباش میگه همیشه از بچه کوچولوهایی که موهاشون فلفلیه!! (منظورش فرفری بوده ) خوشش میومده و درست فردای روزی که آرین رو گذاشتیم اونجا نازنین هم اومد درست بغل آرین فلفلی

النازستان said...

نازنین جونم مواظب آرین فلفلیه ما باش ... بهش بگو که خیلی دوسش دارم

Anonymous said...

نازنین زهرا یزیبا حالا که رفتی پیش بابا بزرگ با همدیگه از خدا بخواهین به مامان و بابا صبر بده..........

Anonymous said...

نازنین زهرا، مثل همه زهراهای دنیا معصوم و دوست داشتنی

Anonymous said...

elahi man bemiram baraye darde dele mamano babat ke ye hamchin gole nazio az dast dadand faghat mitunam begam moteasefam wa waghean ajab sabri khoda darad ....

katayun said...

لعنت به پژوی 405