Saturday, June 2, 2007

ارشیا آسایش







انا لله و انا اليه راجعون
گذري كوتاه برزندگي فرشته آسماني ارشيا آسايش
ارشيادرروزچهارشنبه8 تير1378ساعت19/40 باوزن3/380 و قد 49 سانتیمتر بصورت سزارين در بيمارستان بانك ملي تهران (خصوصي)بدنياآمدارشيا فرزند اول خانواده مابود تادوماهگي
در تهران و بعد از آن به جزيره قشم رفتيم در يكسالگي شروع به راه رفتن كرد تغذيه خيلي
خوبي داشت و از لحاظ جسماني هميشه بزرگتر از همسن و سالهاي خود بود. ارشيا خيلي
بازيگوش بود هميشه وقتي سركلاس زبان مي رفت معلم كلاس آنها ميگفت زلزله8 ريشتري
آمد .ارشيا بسياربا هوش و مخصوصاًً حافظه بلند مدت قوي داشت بطوريكه تمام اتفاقات
دو سالگي خودش را به ياد داشت و تمام سريالهاي تلويزيون را با تمام جزئيات تعريف ميكرد.ارشيا بچه فوق العاده تو دار وكم حرفي بودوهمين مسئله باعث شد ما ديرتر متوجه
بيماري او شويم در سن 5 سالگي به كلاس زبان و نقاشي رفت ولي علاقه چنداني به اين
كلاسها نداشت برعكس به كلاس تكواند و ژيمناستيك و فوتبال علاقه زيادي داشت پيش دبستاني به مدرسه دكترمعين رفت و مدير و معلم هميشه از او راضي بودند.كلاس اول در
مدرسه شهيد جهان آرا ثبت نام كرديم چون معلم كلاس آنها آقاي فاتحي جزء برگزيدگان
كشوري بود ارشيا دروازبان و فورواردتيم فوتبال كلاسشان بودتيم فوتبال مورد علاقه ارشيا استقلال وبرزيل بودو رنگ موردعلاقه ارشيا آبي وماشين مورد علاقه او پژو 206 بود.
بيماري ارشيا از تاريخ 1384/8/1 با استفراغ شروع شد كه بادادن قطره ضد تهوع بمدت 3هفته استفراغ قطع شدبعد از3 هفته مجدداًً شروع به استفراغ كرد و بعد از گرفتن آزمايش دكتراسلامي گفت هيچ گونه مشكلي ندارد مابادكتر فتحي دكترارشيا درتهران تماس گرفتيم كه او به ماگفت يك آنفولانزاشايع شده كه استفراغ ازعلايم آن است ولي ماارشيارابه تهران آورديم پيش دكتر فتحي برديم عكس از سينوسها گرفتيم گفتند سينوزيت داردهمان روزچشم ارشياانحراف پيداكردبادكتر فتحي تماس گرفتيم گفت ارشياراسريع به بيمارستان مفيد ببريد
و درآنجا پس از سي تي اسكن متوجه بيماري ارشياتومور مغزي از نوع(مدولابلاستوم) شدند كه همان روز 1384/9/13 او رابه اطاق عمل برده وبراي اوشانت (دستگاه خارج كننده فشار مغز )گذاشتند.بعد درتاريخ 1384/9/20 توسط دكترحسن رضا محمدي تحت عمل جراحي قرارگرفت كه خيلي موفقيت آميز نبود. از تاريخ 1384/10/5 دربيمارستان شهداي تجريش
تحت نظر دكتررخشا 29 جلسه راديوتراپي( برق) شد.درتاريخ 1384/12/28 در بيمارستان
علي اصغر تحت نظر خانم دكتر پروانه وثوق شروع به شيمي درماني تزريقي نمود و تا تاريخ 9/11/1385 ادامه داشت ارشيا دراين مدت بيماري 9 بار به اتاق عمل رفت در اين مدت
ارشياخيلي خيلي خيلي سختي كشيدمخصوصاًً بخاطر بدرگ بودنش بطوريكه يك بار براي رگ گيري 28 بار بدنش را سوراخ كردند و باز هم نتوانستند رگش را بگيرند . در تاريخ 1385/12/14ارشيا سردرد بسيار شديدي گرفت به حدي كه ديگر نميتوانست سرش رااز بالش بلند كند و ياراه برود و مجدداًً درتاريخ 1385/12/6 تحت عمل جراحي قرار گرفت در اين عمل تومور به اندازه 5 /0×4×5سانتیمتر برداشته شد و ارشيا دوباره توانست راه برود . بعلت عود كردن تو مور مغزي حين شيمي درماني داروهاي تزريقي شيمي درماني قطع شد و كپسول خوراكي تموزولاميد توسط خانم دكتر پروانه وثوق تجويز گرديد كه بعد ازخوردن كپسولها در تاريخ 1386/1/13 ارشيا ديگر نتوانست سرش را از بالش بلند كرده و راه برود و حتي حرف زدنش هم به مرور زمان سنگين شده و بعدازدو هفته ديگرنمي توانست آب دهانش را قورت بدهد او را به بيمارستان علي اصغر برديم ولي دكترها قطع اميد كردند بعد از يك هفته بستري شدن ارشيابه خانه برگشتيم مادر ارشيا روزانه 4 تا آمپول به او ميزد بدون اين كه هيچ اعتراضي بكند در تاريخ 1386/2/7 نفس كشيدن هم براي او سخت شده بود سريع ارشيا را به بيمارستان علي اصغر برديم در بخش آی سی یو بستري شد در تاريخ 1386/2/11 بعد از ساكشن كردن دهان ارشيا دچار تشنج شد و زير دستگاه ( بِنت ) قرار گرفت كه بعد از 10
ساعت در تاريخ 1386/2/12 مصادف با روز معلم در ساعت 4 صبح چه عاشقانه دار فاني را وداع گفت ودر تاريخ 1386/2/13 ساعت 10صبح به جمع فرشته هاي آسماني پيوست..
بهشت زهرا قطعه 31 رديف 54 شماره 59

ارشيا رنج بسيار كشيديم كه بماني نشد

باز بر شاخه گلي نغمه بخواني ونشد
ارشيا اولين بلبل كاشانه توبودي جانم
همگي خواسته بوديم كه بماني نشد

مسعودآسايش پدرهميشه نگران
افسون حبيبي مادر داغدار

پارميدا آسايش خواهر هميشه منتظر

8 comments:

Anonymous said...

خیلی غم انگیز بود.پدر و مادر عزیز از خدا براتون طلب صبر میکنم.چقدر این بچه اذیت شده.اما حالا آروم و راحت کنار خدای خودش داره زندگی میکنه.............خدا به پارمیدا عمر صد ساله بده انشالله.

Anonymous said...

Arshiaye nazaninam cheghadr khoshhalam keh dogeh dard nemikeshi.
zendegiye bedoone dard va jaza faghat makhsoose fereshtehi mesle shomahast.
azizam ghatrehaye asjget ro miboosam

Anonymous said...

Arshia kheyli naaazi.

Anonymous said...

ghorbooneh parmida beram keh dadash e naazesh digeh nist.

Anonymous said...

azize delam arshiyaye nazam, pesarake ranjkeshideye azizam, yaani donya inghadr bad bood ke zood hamaro tark kardio rafti? wali hala ke fereshteye asemooni shodi az khoda baraye mamano babat sabr bekhah,

Anonymous said...

Arshiaye azizam rooze tavalodet mobarak.kash boodi .
azizam man emkan nadareh keh akset ro bebinam va beh hamraeh in ashge khastegit ashg narizam.
miboosamet.
kash nemirafti

Unknown said...

سلام
خداوند پارمیدا را براتون نگهداره یادارشیا عزیز است ولی از بزرگ کردن پارمیدا لذت ببرید من هم فرزندم دکتر وثوق بود غم شما را با تمام وجود لمس مکنم .پارمیدا را ببوسید

خدانگهدار

Anonymous said...

میدونم چی میکشید و میدونم به آرین چی گذشته چون منم پسرم تومور مغزی از نوع مدولا بلاستوم بود بچه هامون خیلی زجر کشیدن اما الان بدون ناراحتی دارن میخندن.خدا به هممون صبر و سلامتی بده.من چطور میتونم شرح حال پسرم رو مثل شما بنویسم؟مامان مهراد که فرشته خدا شد